نقطه. سر خط

الهی! یاریم ده ... اگر روزی ، جای، چیزی شکستم ، دل نباشد

نقطه. سر خط

الهی! یاریم ده ... اگر روزی ، جای، چیزی شکستم ، دل نباشد

فعلا موندگارم

سلام

فعلا قصدم اینه همینجا بمونم با اون قبلیه انگار مشکل دارم . دست و دلم به نوشتن نمیره

خونه هایی که ثبت نام کرده بودیم قراره 11 دیماه بریم واسه انتخاب واحد. انشاله که واحد خوب و افتابگیر با همسایه های خوب نصیبمون شه.

حالا اینکه کی تحویلش بدن خدا داند.

خرج این وروجک که بماند این فسقل تو راهی هم که جای خود دیگه حساب کنین قسط و قرض و اجاره و .... دیگه خونه رو هم که تحویل بدن شیرالات و کابینت و کلید پریز و... میخواد. حساابی میریم زیر فشار. ولی خب شعار همیشگی همسره که میگه جوش نزن خانم خدا میرسونه.

خدایا پول برسون پووووولللللل لطفا

کجا اوار بشم؟؟

یکم دوباره شروع کردن همیشه سخته. یه نیرویی میخواد استارت بخوری بازم

نمیدونم اینجا بنویسم یا برگردم همون خراب شده ی قبلی

7

امان از دست این موبایلا با این نرم افزارهای راحت مثل اینسا و تلگرام که ادم رو از وبلاگا دور میکنن 

خیلی وقته ننوشتم 

اول ماه رمضون یه عزیز دیگه هم از پیشمون رفت که رفتنش غیر قابل باور و سخت بود. خدا رحمتش کنه 

تو فکر خرید خونه هستیم اما دلم راضی نمیشه که هرجایی بخریم. با پولی هم که داریم که کمه و نمیشه مکانای دلخواه من خریده شه. خلاصه باید هنوز مستاجر بمونیم تا ببینیم چی میشه 

از خرداد تا همین هفته ی پیش زیاد در رفت و امد ولایت بودیم و عملا نمیشد بیام و بنویسم 

اولین نوه ی پسری در خانواده شوهر به دنیا اومد و خلاصه که مادر شوهر تبدیل به والده سلطان شد و نسلشون منقرض نمیشه. از دایناسوری در اومدن خلاصه 

احتمالا اواسط مرداد بریم سفر با کی؟ با خواهر شوهر و والده سلطان!!!! خدا رحم کنه

6

پدر بزرگ هم فوت شد. پنج شنبه که دیرزو باشه مراسم چهاردهمش بود

خدا بیامرزدش

خوب شد بردیمش مشهد

این دو هفته رو صرف رفت و آمد به ولایت شد


پ.ن :

  دیشب فیلمبرداری عروسی بودم

آقا تو آتلیه ژستای بوس رو که میرفتیم وضعیت داماد بحرانی میشد . خخخخخ

گرفتین که چی میگم

5

حال پدر بزرگ همونجوریه.

بهوش نیومده هنوز. ی هفته از عملش گذشته و دیگه خدا میدونه موندنیه یا رفتنی

فقط اینکه ما از سفر افتادیم

قراره 4 اردیبهشت بریم انشاله. اگه باز بند و بستی تو کار نخوره

 

پ.ن:

هرچه پیش آید ، خوش آید