نقطه. سر خط

الهی! یاریم ده ... اگر روزی ، جای، چیزی شکستم ، دل نباشد

نقطه. سر خط

الهی! یاریم ده ... اگر روزی ، جای، چیزی شکستم ، دل نباشد

فندق

هفته پیش رفتیم ولایت. همسر هم مرخصی گرفته بود. البته مرخصیش توفیق اجباری شد.

خلاصه ک پنج روزی در ولایت بسر بردیم. 

قبلنا ک میرفتیم (یعنی سریهای پیش تر) هی والده سلطان می پرسید جنسیتش مشخص نشد؟ سونو نرفتین؟ چرا این موجودات عجیب الخلقه فکر میکنن ک سونو گرافی صرف تعیین جنسیته ؟؟؟ منم میگفتم نه نرفتیم

باز می پرسید تکون نمیخوره؟؟ 

من  

با اینکه تکوناشو حس میکردم میگفتم نه. کو تا تکون خوردنش

و این سوال جز اینکه سرکار علیه بفهمن جنسش چیه. هیچ دلیل دیگه ای نداشت...

اینجا هم حقشه چندتا فحش ابدار نثارش کنم

خلاصه از اونجایی ک خودم فک میکردم دختره ولی اون خانمی ک میومد خونه والده سلطانو تمیز میکرد چندبار بهم گفته بود پسر داری. یکی از رنگ و روی چهره و یکی هم از روش سنتی و قدیمی. کله پاچه !!! خاص زنای قدیم. منکه تا حالا نشنیده بودم و باور هم نمیکردم

شب شنبه بود و یه بحث و دلخوری بین من و همسر پیش اومد و همسر مقصر بود. موقع خواب گفتم خدایا شاهد باش که نمی بخشمش مگر اینکه خودت به هر طریقی ک میدونی دلمو شاد کنی. وگرنه اگه خودشم بیاد معذرت خواهی باز نمیبخشمش

 شنبه رفتم دکتر و اونم گفت تو ولایت خراب شده دکترسونوگراف نداریم و اون یکی قدیم هم رفته پی کارش و شما باید به یکی از شهرای مجاور بری.

عصری با همسر و فرزند شال و کلاه کردیم و رفتیم.

از شانس من زیاد شلوغ نبود و نفر یازدهم بودم. ساعتای یه رب به پنج رسیدیم و نوبت گرفتیم که اذان مغربوگرفتن. چون همراهی نمیزاش تو اتاق دکتر بره همسر و فرزند رفتن بیرون خیابون گردی

منم رفتم نماز خوندم و تا اومدم نشستم پنج دیقه بعدش نوبتم شد

رفتیم تو و اماده شدم و رفتم رو تخت. یکی یکی گزینه ها رو دکتر میگفت و منشی چیلیک چیلیک تایپ میکرد تا اینکه گفت بزن پسر

انگار که برق سه فاز به من وصل شد. باورم نمیشد و خودمو برای دختر اماده کرده بودم و  حتی اسمشم انتخاب کرده بودم . هرچند ک قلبن پسر میخواستم تا از شر صحبتهای اطرافیان خلاص شم. 

و اینجوری شد ک خدا دلمو شاد کرد و منم از ته دل بخشیدم همسرو.

 برگشتیم ولایت و والده سلطان زنگ زد و جنسیتو پرسید. من نمیدونم این یه ذره انتن چه ارزشی واسش داره یا چه فرقی به حالش داره ک اینقد واسش مهمه. اه

به همسر اشاره زدم ک نگه و اونم الکی گفت دختره

شب ک رفتیم خونه برادر شوهر و همه جمع بودن باز بحثش پیش اومد. هرچند میدونم ک قبل رفتن ما همه خبر شده بودن که دختره ولی همسر اینجوری گفت که : دکتر گفته دختره ولی یه ذره آنتنم داره.

اونجا والده سلطان برداشته میگه جنسیتش مهم نیس انشاله سالم باشه

عایا واقعا این جنسیت کوفتی واسش مهم نیس؟؟؟ منکه شاخام در اومد...

خدا دل همتونو شاد کنه و اون چیزی ک ارزو دارین بهش برسین

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.